کسر ی مهربانی.
وقتی دیوانه هستی فکر می کنی دنیا همان جوری است که دوست داری ...
وقتی دیوانه هستی پایت را از لحاف بیرون می گذاری تا شب ها باد سرد بخورد و لذت ببری ...
وقتی دیوانه هستی دوست داری بشینی کنار یک کتاب و فکر کنی که تویش چی نوشته ...
وقتی دیوانه هستی دوست داری لبخند بزنی وقتی همه دارند گریه می کنند ...
وقتی دیوانه هستی دوست داری بری وسط بیابان با مارمولک ها قایم باشک بازی کنی وقتی همه می روند شمال و جنگل ها را کثیف میکنند ...
وقتی دیوانه هستی دوستداری هی بنویسی و بنویسی چون میدانی زیبایی ها زیادند و بدی ها کم ...
دیوانه که باشی می خندی ... بالا و پایین می پری روی دکمه های کی بورد و فکر میکنی دنیا به اندازه این صفحه مانتیور زیباست ...
" اینجا یک دیوانه زندگی می کند "